زندگی دوباره با اومدن غزاله
تصور اینکه یه موجود جاندار تو وجودمه خیلی خاص بود.کم کم روزای سختش رسید.نه ماه طاقت فرسا اما با صبوری من و همراهی بیش از اندازه ی محمد عزیزم و کمک مامانم تمومش کردم.همه ی علامتای بارداری رو داشتم.....
بالآخره بیستو سوم تیر ماه غزاله ی ناز ما به دنیا اومد.
مامان و بابا هر روز بیشتر از روز قبل عاشقت میشن.شما هر روز نازتر از قبل میشی و حرکاتت بیشتر از قبل میشه.دوست داریم همیشه سالم باشی و سرحال غزال چش سیاه که کپی برابر اصل مامانتی
دوست داریییییییییییییییم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی